امیر بهدادامیر بهداد، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 2 روز سن داره

...امیر بهداد فرزندی بی نظیر...

روزای دلتنگی...

  سلام پسر گلم   بهداد جانم این روزا دیگه آخرین روزای دو سالگیت هست. سومین سال زندگی زمینیت کم کم داره شروع میشه. عزیزکم نمیدونی که چقدر عاشقتم. هنوز هم که هنوزه دوست ندارم که زود بگذره و زودی بزرگ بشی. نمیدونی که چقدر باهات عشق می کنم. دوستت دارم و کیف می کنم. از وجودت و از بودنت لذت می برم. واقعا نمیتونم تصور کنم که دو سال گذشت و دو ساله که اومدی پیشمون و داری با ما زندگی می کنی. امیرحسین و بابا کردی و  منو مامان.  میگن بهشت زیر پای مادران است. اما تو از روز اولی که اومدی توی دلم  با بودنت بهشت و برام آوردی. این روزا حال خوبی ندارم خیلی خسته ام. درد کمر امونم رو بریده. به قدری کمرم درد میکنه که رگ س...
30 مهر 1392

آداب قشنگ

  کودکان معمولا به طور عامدانه بی‌ادب نیستند، در اغلب موارد مسئله این است که آنها اصول رفتار مودبانه را یاد نگرفته‌اند . این 25 مورد خلاصه آدابی است که کودک تا 9 سالگی باید یاد گرفته باشد : 1- هنگامی چیزی را می‌خواهی بگو : " لطفا ". 2- هنگامی چیزی به تو می‌دهند، بگو : " متشکرم ." 3- هنگامی که بزرگترها با یکدیگر حرف می‌زنند، میان حرف آنها نپر، مگه اینکه مسئله‌ای فوری مطرح باشد. آنها حواس‌شان به تو هست و وقتی حرف‌شان تمام شد به تو پاسخ خواهند داد . 4- اگر لازم است که توجه کسی را فورا جلب کنی، گفتن عبارت " ببخشید" مودبانه‌تری...
28 مهر 1392

عید قربان و اُاُاُدوووووووووو...

بهداد قشنگم هر وقت اومدم اینجا، گزارش اولین کارایی که انجام دادی و برات نوشتم. الان اومدم که از آخرین باری که شیر خوردی و دیگه کنارش گذاشتی بگم. آخرین روزی که شیر مامانی رو خوردی روز سه شنبه 23 مهر 92 مصادف با شب عید قربان بود. پسر عزیزم از اینکه این دو سه هفته همکاری کردی و یواش یواش به این برنامه جواب دادی کمال تشکر رو دارم. واقعا ازت ممنونم که این قدر گلی و صدات در نیومد و صبوری کردی. اون روز از صبح ساعت هفت صبح بیدار شدی و ما برنامه ای نداشتیم. به همراه بابایی صبحانه خوردیم و بعدش چون بابایی میخواست بره سر کار و شما اظهار ناراحتی می کردی منم سریع لباسهات رو پوشوندم و سوار کالسکه ات کردم  و رفتیم با هم نون بربری گرفتیم ...
27 مهر 1392

خداحافظ به به ...

بهداد گلم سلام الان یه دو هفته ای  هست که میخوام بیام و برات از روزای بای بای با به به حرف بزنم که نشده. جونم برات بگه که یه پونزده شونزده روزی  هست که پروژه ی از شیر گرفتن به شکل لاک پشتی رو داریم ادامه میدیم. از بیست  روز پیش به تقاضاهای وقت و بی وقت شما برای شیر خوردن کمتر جواب دادم و طی روز هر وقت که میومدی و تفننی میخواستی که شیر بخوری حواست رو پرت میکردم و دیگه یه کم به این حالت عادت کردی. از دو هفته ی  پیش تا حالا سه تا برنامه ی پنج روزه داشتیم. پنج روز اول وعده های بین روز رو حذف کردم و پنج روز دوم  فقط صبح که از خواب بیدار میشدی و عصر که میخواستی بخوابی و شب رو بهت شیر میدادم. خلاصه اول روزی س...
25 مهر 1392

عروسک قشنگ من

. گاه می اندیشم چندان مهم نیست که از دنیا چه داشته باشم همین مرا بس که شامل لطف ایزدم و تو را دارم که زلالتر از بارانی پسر کوچولوی دوست داشتنی من!بهدادم! عروسک قشنگم دوستت دارم ...
23 مهر 1392

روزای بیست و سه ماهگی

سلام پسر گلم بهداد جانم، عزیز دلم این روزا دیگه آخرین روزای دو سالگیت هست. شانزده روز دیگه باقی مونده. سومین سال زندگی زمینیت کم کم داره شروع میشه. عزیزکم نمیدونی که چقدر عاشقتم. هنوز هم که هنوزه دوست ندارم که زود بگذره و زودی بزرگ بشی. نمیدونی که چقدر باهات عشق می کنم. دوستت دارم و کیف می کنم. از وجودت و از بودنت لذت می برم. واقعا نمیتونم تصور کنم که دو سال گذشت و دو ساله که اومدی پیشمون و داری با ما زندگی می کنی. امیرحسین و بابا کردی و  منو مامان.  میگن بهشت زیر پای مادران است. اما تو از روز اول با بودنت بهشت و برام آوردی. این روزا شدی طوطی. هر لغتی رو که می شنوی تکرار می کنی. خیلی قشنگ ح...
21 مهر 1392

روز جهانی کودک2

. امروز یه روز خوبه روز قشنگ کودک تبریک میگم بچه ها روز شما مبارک سالم باشید شاد باشید گل های باغ امید خرّم و آزاد باشید کاشکی همیشه باشه خنده روی لباتون شادی همیشه مهمون باشه توی دلاتون بازم میگم بچه ها روز شما مبارک تمام روزهای خوب روز قشنگ کودک کودکم جهان، بی خنده های تو معنا نخواهد داشت، اگر تو نباشی. هیچ بهاری، حتی اگر لبریز شکوفه باشد، دیدن ندارد. اگر تو نبودی، پائیز و باران ها همه دلگیر می شدند و هیچ مادری عاشقانه زیر باران ها، بی چتر لبخند نمی زد.  اگر تو نبودی، آسمان با همه حجم آبی اش، در چشم های همیشه خی...
16 مهر 1392

تولد قمری

سلام یه دونه ی من بهداد جانم سلام عزیز دلم این روزا دیگه آخرین روزای دو سالگیت هست. الان پانزدهم مهر نود و دو هست و سه هفته ی دیگه سومین سال زندگی زمینیت شروع میشه. عزیزکم نمیدونی که چقدر عاشقتم. هنوز هم که هنوزه دوست ندارم که زود بگذره و زودی بزرگ بشی. نمیدونی که چقدر باهات عشق می کنم. دوستت دارم و کیف می کنم. از وجودت و از بودنت لذت می برم. واقعا نمیتونم تصور کنم که دو سال گذشت و دو ساله که اومدی پیشمون و داری با ما زندگی می کنی. عزیز دلم امروز اول ماه ذی الحجه هست و به تاریخ قمری امروز روز تولدت هست و ساعت نه و چهل و پنج دقیقه ی دوسال پیش به دنیا اومدی و زندگیمون رو پر از برکت و شادی کردی. واقعا باورم نمیشه که نه...
15 مهر 1392